بعد از جنگ جهاني دوم و جايگزين شدن زبان انگليسي بهجاي زبان فرانسه، رفتهرفته كلمات انگليسي نيز وارد زبان فارسي شد. از اين دوره بهبعد آموزش زبان فرانسه در دبيرستانها و دانشكدهها بهتدريج مطرود شد و جاي آن را آموزش زبان انگليسي گرفت. بااينهمه، روند ورود كلمات فرانسه به فارسي تا اواخر دهۀ سي همچنان ادامه داشت، اما از اوايل دهۀ چهل و بازگشتن درسخواندگانِ كشورهاي آمريكا و انگلستان به ايران و ورود تعدادي از آنها به دانشگاهها و ترجمۀ كتابهاي انگليسي، ورود كلمات انگليسي به زبان فارسي شتاب بيشتري گرفت. البته قبل از اين دوره تعدادي از لغات و اصطلاحات مربوط به اتومبيل مانند «دينام»، «دلكو»، «داشبورد»، «پين»، «پنچر»، «اگزوز»، و غيره وارد زبان فارسي شدهبود، اما كلماتي مانند «سوپرماركت»، «دراگاستور»، «كانتِينِر» كه امروزه در زبان گفتاري كانتينر تلفظ مي شود، «تريلِر»كه باز تريلي تلفظ ميشود، و «تانكر»، «تايپ» بهجاي ماشيننويسي، «سينما اسكوپ»، «اسپري» و غيره، همۀ اينها از دهۀ چهل وارد فارسي شد. امروز تقريباً تمام لغات و اصطلاحات جديد، از انگليسي به فارسي ميآيند. كلمات «رِسيوِر»، «موبايل»، «فاكس»، «تلهفاكس»، «اساماس»، «مِسِِج»، «كامپيوتر»، «هارد»، «رَم»، و تمام اصطلاحات ديگر مربوط كامپيوتر مأخوذ از انگليسي است. اصطلاحات عموميتر نيز از انگليسي وارد شدهاند مانند «زيراكس» مخفّف زيراكسكپي بهجاي «استَنسيل» كه امروز متروك شده و بعضي اصطلاحات ورزشي مانند «اِسپَك» كه قبلاً آبشار گفته ميشد، «هاكي»، «اسكيت» كه قبلاً پاتيناژ گفته ميشد، «واترپلو» و غيره. اما در مقابل جريان ورود لغات خارجي، از اوايل سلطنت رضاشاه، به دنبال تمايلات مليگرايانه كه بهتدريج در ايران راه پيدا ميكرد، عدهاي به فكر پاك كردن زبان فارسي از لغات غير فارسي افتادند. در اين جريان، ابتدا هدف اصلي بيرون راندن لغات تركي و عربي بود. نخست عدهاي كه بيشتر آنها نظامي(هچنين ترك) بودند شروع به ساختن كلمات «ارتش»، «دژبان»، «ستوان»، «پادگان»، و واژههاي ديگري در برابر «قشون»، «قلعهبيگي»، «نايب»، «ساخلو» و غيره كردند و چنانكه ميدانيم همۀ اين لغات امروز جزء لغات رسمي هستند. سپس جمع ديگري شروع به ساختن لغات فارسي در مقابل لغات عربي كردند و دامنۀ اين كار در گسترش بود تا افرادي از قبيل فروغي و همفكران او به اين فكر افتادند كه وضع لغات را به نهادي رسمي كه بعداً فرهنگستان ناميده شد بسپارند. ازاينرو، در سال 1314 سازماني به نام «فرهنگستان ايران» به وجود آمد كه وضع لغات جديد در مقابل اصطلاحات علمي قديم (عمدتاً فرانسه و بعضي لغات عربي و تركي) را در دست گرفتند. اكثر لغات مربوط به گياهشناسي، جانورشناسي و بعضي رشتههاي ديگر علمي كه تا آن زمان به فرانسه يا عربي بود بفارسي برگردانده شد.
لغات «مهرهداران» در مقابل ذوفِقار عربي، «آبزيان»، «دولپهايها» در مقابل ذوفَلقَتِين عربي، «گردهافشاني»، «كاسبرگ»، «گلبرگ» و غيره يادگار آن نهاد است. همچنين لغات «دانشگاه»، «دانشكده»، «دانشيار» از ساختههاي آن دوره است .اصطلاحات «روانشناسي» در مقابل پسيكولوژي، «بازيگر» در مقابل آرتيست روسي، «گزارش» در مقابل راپُرت روسي، «روشمند» در مقابل مِتُديك، «گزارشگر»، «پژوهشكده»، «خودكفايي»، «كارايي» در مقابل اِفيشِنسي، «همهپرسي» در مقابل رفراندوم، «جهانبيني» در مقابل وِلت اَن شاونگ آلماني، «ابرقدرت» در مقابل سوپرپاور، «ماهواره» در مقابل سَتلايت كه ابتدا قمر مصنوعي گفته ميشد، «پيوستار» در مقابل كنتينوئوم، «رويكرد» در مقابل اَپروچ، «چالش» در مقابل چَلِنج، «تنش» در مقابل تِنشِن و غيره، همه به دست افراد مختلف ساخته شدهاند. اين كلمات امروز همه جزء كلمات رسمي و معيارند. در اين ميان شماري از تركيبات نيز بهصورت تحتاللفظي از فرانسه يا انگليسي ترجمه شدهاند. مانند «نقطۀ نظر» در مقابل پوان دو وو فرانسه و پوينت آو ويو انگيسي، «حساب كردن روي كسي» كه ترجمۀ كنتِ سور كلكن از فرانسه است، «حساب جاري» در مقابل كنت كوران، «پُل هوايي» در مقابل اِير بريج به انگليسي، «بازار مشترك» در مقابل مَرشه كومَن فرانسه و غيره.
فرهنگستان در اين سالها جزوههايي به نام «پيشنهاد شما چيست؟» منتشر ميكرد و در آنها لغات انگليسي رشتههاي مختلف علمي را همراه با معني و معادلهاي فارسي آنها منتشر ميكرد و آنها را به داوري ميگذاشت تا بعداً پيشنهاد نهايي را به تصويب شوراي فرهنگستان برساند. در اين سالها، حدود 6500 واژه در اين جزوهها پيشنهاد شد كه تنها معدودي از آنها به تصويب رسيد. ازآنجاكه واژههاي پيشنهادي اين فرهنگستان اساساً با ريشههاي پهلوي و اوستايي ساخته شدهبود و از شفافيت كافي برخوردار نبود، تنها معدودي از آنها را جامعه پذيرفت كه از آن ميان ميتوان به كلمات «رايانه»، «همايش» و «رسانه» اشاره كرد كه امروز در نوشتهها به كار ميروند.
***
از آغاز دورهي اصلاحات، موضوع اصلاح زبان نيز هرچه بيشتر بر سر زبانها افتاد و گروهي از آن هواداري كردند. در سال 1303ش، كه در سازمان نظام ايران تجديدنظر شد و به اقتباس از تشكيلات نظام مغربزمين مؤسساتي برپا ميگشت، نيازمندي به اصطلاحات نو ظاهر شد؛ و به دستور سردار سپه، وزارت جنگ با وزارت فرهنگ مذاكره و مكاتبه كرد، و قرار شد انجمني از نمايندگان دو وزارتخانه تشكيل شود تا به وضع لغات و تثبيت معاني آنها به فارسي اقدام كند
نخستين جلسهي انجمن در 28 ديماه آن سال، در وزارت جنگ، منعقد شد، و تا آخر سال، سيصد لغت وضع كرد. طرز كار چنين بود كه اصطلاحات مورد نياز را به فرانسه نوشته براي هر يك از اعضاي انجمن ميفرستادند، و آنان به ذوق و سليقهي خود كلماتي در مقابل كلمات فرنگي مينوشتند و به انجمن ميآوردند، و هر كلمه در انجمن طرح ميشد و مورد بحث قرار ميگرفت و از آن ميان كلمهاي كه مناسبتر به نظر ميرسيد تصويب ميشد. اين اصطلاحات عموماً مربوط بود به امور نظامي، از هواپيمايي و مهندسي و توپخانه و ابزار جنگي و مانند آنها. اعضاي انجمن در لغتسازي بسيار متعصب بودند و كوشش داشتند كه همهي لغات بيگانه را، از فرنگي و تركي و عربي، از زبان فارسي طرد و اخراج نمايند. اين طرز عمل به ادارات و مؤسسات ديگر هم سرايت كرد. ، انجمنهايي تأسيس يافت كه از آن جمله انجمني بود براي وضع لغات و اصطلاحات علمي .شعب مختلف انجمن به كتابهايي كه براي اين منظور گردآورده بودند مراجعه ميكردند، و كلمات مربوط به هر رشته را به انجمن گزارش ميدادند، و پيشنهاد شعب در جلسهي رسمي مطرح ميگرديد، و بعد در معرض افكار معلمان و مؤلفان و دانشجويان قرار داده ميشد، و نظرهاي مختلف دربارهي هر كلمه از نو در انجمن طرح و پس از بحث و تصويب در دفتري ثبت ميشد.روش انجمن در وضع و تدوين لغات عبارت بود از رعايت دستور زبان، ملاحظهي سادگي و اختصار، انتخاب لغات بينالمللي در جايي كه نتوان معادل آنها را در فارسي پيدا كرد، و حفظ اصطلاحات معمول به استثناي آنچه كه نادرست باشد و لغت مناسبتري براي آنها به نظر برسد.بدين قرار، تا سال 1319، رويهمرفته نزديك به سههزار لغت وضع و طبقهبندي شد كه از ميان آنها چهارصد لغت توسط دبيران و استادان در كتابها و درسها به كار رفت.
***
فرهنگستان زبان فارسي دوران رضا شاه به سرپرستي پرويز ناتل خانلري ترك تبار ، مشغول تركي زدائي از زبان روزمره ايرانيان ميشود و اصطلاحات متروك و لغات نامفهوم را بنام فارسي سره جايگزين لغات متداول ميكند.
معروف است كه در جلسه فرهنگستان اصطلاح « ترانسپورت » را به « فرابري » ترجمه ميكنند و به منشي ميدهند تا بعد از تايپ كردن آنرا به تمام ادارات بخشنامه كند ، منشي نيز كه نه اصل ونه ترجمه لغت را نميفهميده بجاي حرف « ف » اشتباها حرف « ت » را تايپ ميكند و بخشنامه ارسال ميگردد و بدينسان لغت بي معني « ترابري » وارد زبان فارسي ميشود.بدستور همان فرهنگستان ، ارتش بعنوان سازمانيافته ترين تشكيلات كشوري مروج زبان باستاني ميشود.
تيمسار ورهرام كه خود ترك بود در هرجمعي ادعا ميكرده كه به من الهام شده است كه شاهنامه كتاب آسماني است و بهمين جهت ميگفت من دستور دادم تمام اصطلاحات نظامي موجود در شاهنامه را جايگزين اصطلاحات تركي متداول در ارتش بكنند.
نئجه كي اوخودوز چوخلو سوزجوكلر تورك ديليندن; توركلرين اليينن فاسجايا چؤنوبلر.بيز آنا ديليميزين سؤزجوكلرين قورومالييق و گره ك او سؤزلري تاپاق و بير يئره يغيب دوسلار ايچينده پايليياق و چاليشاق دانيشديغيميزدا اونلاري ايشله داق.
من بير سيرا سؤزجوك لر كي اوردوچولار,قوشونچولار(نيظامي لر )آراسيندا ايشله نرديلرو هردن ايندي ده ايشلنيللربيريئره ييغميشام و سيزدن ايستيرم بو يازي ني تام ائتمكده وآيري قونولاردا يازماق اوچون منه يارديمچي اولاسيز.
ايندي ايشلنن |
قاباق چا |
توركيه ده |
آزربايجاندا |
اؤنريم(پيشنهاد) |
قنداق تفنگ |
توفنگ قونداقي |
silah stok |
gun səhmdar |
قونداق |
ارتش-سپاه |
اوردو-قوشون |
اوردو |
اوردو |
اوردو-قوشون |
نيظامي |
|
askeri |
hərbi |
|
سرباز* |
|
asker |
əsgər |
|
توفنگ |
|
tabanca |
top |
|
اسلحه |
|
çekim |
güllələnmə |
|
گلوله |
گول له |
kurşun |
güllə |
- |
آتش هجومي |
آخين اود |
|
|
|
سفير |
ائلچي |
büyükelçi |
səfir |
ائلچي |
افسر نگهبان |
چاووش باشي |
|
|
|
معاون گروهبان |
چووش وكيلي |
çavuş vekılı |
çavuş vəkil |
|
دژبان |
قلعهبيگي |
askeri polis |
hərbi polis |
قالا بييي |
باروت |
باروت |
barut |
barıt |
باريت |
توپخانه |
توپخانا |
topçu |
top-topxana |
توپخانا |
توپ*** |
توپ |
Top |
top |
توپ |
ساچمه |
ساچما |
Ballbearings |
Ballbearings |
ساچما |
گلنگئدن |
گلنگئدن |
|
|
گلنگئدن |
خمپاره |
خومپارا |
Kabuk-ش |
|
|
پادگان |
ساخلو |
|
kışla |
ساخلي |
آزوقه |
آزوقا |
|
|
|
*عباس ميرزا نايبالسلطنه و وزيرش قائممقام، به هنگام آراستن سپاه ايران، نظام آذربايجان را «سرباز» ناميدند وهماكنون اين كلمه به كار ميرود.
**چاووش از واژه تركي چاو يا چو به معاني اعلان و خطاب (برهان، ج 2، ص 617؛ ذيل واژه و پانويس)، لابه و زاري كردن (اسدي طوسي، 1336 ش، ص 169) و نيز آواز بلند برخي پرندگان و حيوانات (رجوع كنيد به رودكي، ص 53) گرفته شده است. چاو به معناي جاه و مقام و شهرت نيز آمده و گفته شده است كه چون چاووشان از ميان نجبا و اشراف انتخاب ميشدند، به اين نام خوانده شدهاند ( د.ا.د. ترك ، ذيل واژه) محمود كاشغري (ج 1، ص 307) آن را به صورت جَقُش، بهعنوان منصبي نظامي، به كار برده است. علاوه بر اين، در دوره صفوي و عثماني چاووشان را بهعنوان سفير، مأمور رساندن پيامها، نامهها يا هداياي سلاطين ميكردند (اسكندرمنشي، ج 1، ص 104، ج 2، ص 655، 720؛ منشي قمي، ج 2، ص 984؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 297، 398، 498). وظيفه چاووشان در اين زمينه همانند ايلچيان بود، هرچند كه ظاهراً ايلچي را براي مأموريتها و سفارتهاي مهمتر و رسميتر ميفرستادند (رجوع كنيد به عالم آراي صفوي ، ص160).
***توپ;توپلاماق كؤكوندن